I swear by the quiet silence of your paper house, I know your dreams are as
beautiful as my fancies believable. You've got the mystic believe of love
from my silence. I've got the final point of belief from your silence. Maybe
it's not possible to feel that the words we say about the paper world we've
made are hearable. But we can start to paint the gray branches of the paper
trees green. I know painting, you know painting too. So why don't you start?
When I was a child, I didn't have any water color. I used to go to little
garden near stream and cut all the color flowers and paint. If we search the
paper garden near paper house for a short time, there have to be flowers to
paint our believes the red color of love
به سکوت آرام خانه کاغذی ات قسم که می دانم رویاهای تو به زیبایی خیالات من
باورکردنی است. تو از سکوت من به باور عرفانی عشق رسیده ای. من از سکوت تو به
نقطه نهایی ایمان رسیده ام. شاید نتوان درک کرد که گفته های ما از آن دنیای
کاغذی که ساخته ایم، شنیدنی است. ولی می شود دست به کار شد و رنگ سبز به شاخه
های خاکستری درختهای کاغذی کشید. من که نقاشی کردن می دانم. تو هم که نقاشی
کردن می دانی. پس چرا دست به کار نمی شوی؟ وقتی بچه بودم، برایم آبرنگ نمی
خریدند. می رفتم سراغ باغچه کنار رودخانه هر چه گلهای رنگی بود می چیدم و نقاشی
می کردم. اگر کمی در باغ کاغذی کنار خانه کاغذی مان جستجو کنیم حتماً گلهای
کاغذی دارد که رنگ قرمز عشق به باورهایمان بکشیم.